انتخاب اندازه تصویر:
انتخاب جنس تصویر:
درباره انواع چاپ
باکره و کودک با سنت آنا یک نقاشی رنگ روغن ناتمام اثر لئوناردو داوینچی هنرمند دوره رنسانس است که مربوط به قرن پانزدهم است. 1501–1519. سنت آن، دخترش مریم باکره و عیسی نوزاد را به تصویر میکشد. مسیح در حال دست و پنجه نرم کردن با یک بره قربانی که نماد مصائب اوست، در حالی که باکره تلاش می کند او را مهار کند. این نقاشی به عنوان محراب بلند کلیسای Santissima Annunziata در فلورانس سفارش داده شد و مضمون آن مدتها لئوناردو را به خود مشغول کرده بود.
نقاشی لئوناردو در یک بررسی دقیقتر هم دلپذیر، آرام و در عین حال گیجکننده است. ترکیب سه پیکر نسبتاً فشرده است و مریم باکره به وضوح با عیسی نوزاد تعامل دارد. پس از بررسی دقیق موقعیت آنها، مشخص می شود که مری در دامان سنت آنه نشسته است. مشخص نیست که این چه معنایی می تواند داشته باشد و لئوناردو قصد داشت با آن ژست چه معنایی داشته باشد. در دیگر آثار هنری مشابهت واضحی وجود ندارد و زنانی که در دامان یکدیگر نشسته اند، مرجع فرهنگی یا سنتی روشنی نیستند که بیننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، اگرچه اندازه های دقیق نه مادر باکره و نه سنت آن مشخص نیست، می توان از روی نقاشی چنین برداشت کرد که سنت آن به طور قابل توجهی بزرگتر از مریم است. لئوناردو از این انحراف ظریف و در عین حال محسوس در اندازه استفاده کرد تا بر رابطه مادر و دختر بین این دو زن تأکید کند، علیرغم فقدان آشکار نشانههای بصری به سن بالاتر سنت آن که در غیر این صورت او را به عنوان مادر معرفی میکرد. کودک یک بره در دست دارد. ما همچنین می بینیم که مریم به چشمان فرزندش خیره شده است، در حالی که سنت آن به مریم نگاه می کند. همانطور که مری روی بغل او نشسته است و سنت آن به او نگاه می کند، این احتمال وجود دارد که لئوناردو در تلاش بوده تا نکته ای را در مورد رابطه و شخصیت آنها بیان کند.
لئوناردو داوینچیی
ایتالیایی، 1452-1519
لئوناردو داوینچی یکی از هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانس بود که به طور گسترده به عنوان یکی از بزرگترین نقاشان تمام دوران شناخته می شود. مونالیزا مشهورترین اثر او و مشهورترین پرتره ای است که تاکنون ساخته شده است. شام آخر بازتولید شده ترین نقاشی مذهبی تمام دوران است و نقاشی مرد ویترویی او نیز به عنوان یک نماد فرهنگی در نظر گرفته می شود. او همچنین به خاطر دفترچههایش که در آنها نقاشیها و یادداشتهایی درباره علم و اختراع میکرد، شهرت دارد. این موضوعات شامل موضوعات مختلفی از جمله آناتومی، کارتوگرافی، نقاشی و دیرین شناسی است. آثار جمعی لئوناردو کمکی به نسلهای بعدی هنرمندان میسازد که تنها با هنرمندان معاصرش میکل آنژ رقابت میکنند.
لئوناردو که به درستی لئوناردو دی سر پیرو داوینچی نام داشت، خارج از ازدواج با یک دفتر اسناد رسمی به نام پیرو داوینچی و یک زن دهقانی به نام کاترینا در وینچی، در منطقه فلورانس، ایتالیا متولد شد. لئوناردو در آتلیه نقاش مشهور ایتالیایی آندره آ دل وروکیو تحصیل کرد. بیشتر عمر کاری قبلی او در خدمت لودویکو ایل مورو در میلان بود و بعداً در رم، بولونیا و ونیز کار کرد. او سه سال آخر خود را در فرانسه گذراند و در سال 1519 در آنجا درگذشت.
اگرچه او هیچ آموزش رسمی آکادمیک نداشت، بسیاری از مورخان و محققان لئوناردو را نمونه اصلی «انسان رنسانس» یا «نابغه جهانی» میدانند، فردی با «کنجکاوی خاموش نشدنی» و «تخیل مبتکرانه». او به طور گسترده به عنوان یکی از متفاوت ترین افراد با استعداد شناخته می شود که تاکنون زندگی کرده است. به گفته مورخ هنر هلن گاردنر، دامنه و عمق علایق او در تاریخ ثبت شده بی سابقه بوده است، و "ذهن و شخصیت او به نظر ما مافوق بشر می رسد، در حالی که خود مرد مرموز و دور از دسترس است." محققان دیدگاه او را از جهان این گونه تفسیر می کنند که مبتنی بر منطق است، اگرچه روش های تجربی او برای زمان او غیرمتعارف بود.
لئوناردو به خاطر نبوغ تکنولوژیکی اش مورد احترام است. او ماشینهای پرنده، یک نوع خودروی جنگی زرهی، نیروی خورشیدی متمرکز، یک ماشین اضافهکننده و بدنه دوبل را طراحی کرد. نسبتاً تعداد کمی از طرحهای او در طول زندگیاش ساخته یا حتی امکانپذیر بود، زیرا رویکردهای علمی مدرن به متالورژی و مهندسی تنها در دوران رنسانس در مراحل اولیه خود بودند. با این حال، برخی از اختراعات کوچکتر او، مانند سیم پیچ خودکار و ماشینی برای آزمایش استحکام کششی سیم، وارد دنیای تولید شد. او همچنین گاهی اوقات به اختراعات چتر نجات، هلیکوپتر و تانک نیز نسبت داده می شود. او اکتشافات قابل توجهی در آناتومی، مهندسی عمران، زمین شناسی، اپتیک و هیدرودینامیک انجام داد، اما یافته های خود را منتشر نکرد و آنها تأثیر مستقیمی بر علوم بعدی نداشتند.
باکره و کودک با سنت آنا یک نقاشی رنگ روغن ناتمام اثر لئوناردو داوینچی هنرمند دوره رنسانس است که مربوط به قرن پانزدهم است. 1501–1519. سنت آن، دخترش مریم باکره و عیسی نوزاد را به تصویر میکشد. مسیح در حال دست و پنجه نرم کردن با یک بره قربانی که نماد مصائب اوست، در حالی که باکره تلاش می کند او را مهار کند. این نقاشی به عنوان محراب بلند کلیسای Santissima Annunziata در فلورانس سفارش داده شد و مضمون آن مدتها لئوناردو را به خود مشغول کرده بود.
نقاشی لئوناردو در یک بررسی دقیقتر هم دلپذیر، آرام و در عین حال گیجکننده است. ترکیب سه پیکر نسبتاً فشرده است و مریم باکره به وضوح با عیسی نوزاد تعامل دارد. پس از بررسی دقیق موقعیت آنها، مشخص می شود که مری در دامان سنت آنه نشسته است. مشخص نیست که این چه معنایی می تواند داشته باشد و لئوناردو قصد داشت با آن ژست چه معنایی داشته باشد. در دیگر آثار هنری مشابهت واضحی وجود ندارد و زنانی که در دامان یکدیگر نشسته اند، مرجع فرهنگی یا سنتی روشنی نیستند که بیننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، اگرچه اندازه های دقیق نه مادر باکره و نه سنت آن مشخص نیست، می توان از روی نقاشی چنین برداشت کرد که سنت آن به طور قابل توجهی بزرگتر از مریم است. لئوناردو از این انحراف ظریف و در عین حال محسوس در اندازه استفاده کرد تا بر رابطه مادر و دختر بین این دو زن تأکید کند، علیرغم فقدان آشکار نشانههای بصری به سن بالاتر سنت آن که در غیر این صورت او را به عنوان مادر معرفی میکرد. کودک یک بره در دست دارد. ما همچنین می بینیم که مریم به چشمان فرزندش خیره شده است، در حالی که سنت آن به مریم نگاه می کند. همانطور که مری روی بغل او نشسته است و سنت آن به او نگاه می کند، این احتمال وجود دارد که لئوناردو در تلاش بوده تا نکته ای را در مورد رابطه و شخصیت آنها بیان کند.
لئوناردو داوینچیی
ایتالیایی، 1452-1519
لئوناردو داوینچی یکی از هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانس بود که به طور گسترده به عنوان یکی از بزرگترین نقاشان تمام دوران شناخته می شود. مونالیزا مشهورترین اثر او و مشهورترین پرتره ای است که تاکنون ساخته شده است. شام آخر بازتولید شده ترین نقاشی مذهبی تمام دوران است و نقاشی مرد ویترویی او نیز به عنوان یک نماد فرهنگی در نظر گرفته می شود. او همچنین به خاطر دفترچههایش که در آنها نقاشیها و یادداشتهایی درباره علم و اختراع میکرد، شهرت دارد. این موضوعات شامل موضوعات مختلفی از جمله آناتومی، کارتوگرافی، نقاشی و دیرین شناسی است. آثار جمعی لئوناردو کمکی به نسلهای بعدی هنرمندان میسازد که تنها با هنرمندان معاصرش میکل آنژ رقابت میکنند.
لئوناردو که به درستی لئوناردو دی سر پیرو داوینچی نام داشت، خارج از ازدواج با یک دفتر اسناد رسمی به نام پیرو داوینچی و یک زن دهقانی به نام کاترینا در وینچی، در منطقه فلورانس، ایتالیا متولد شد. لئوناردو در آتلیه نقاش مشهور ایتالیایی آندره آ دل وروکیو تحصیل کرد. بیشتر عمر کاری قبلی او در خدمت لودویکو ایل مورو در میلان بود و بعداً در رم، بولونیا و ونیز کار کرد. او سه سال آخر خود را در فرانسه گذراند و در سال 1519 در آنجا درگذشت.
اگرچه او هیچ آموزش رسمی آکادمیک نداشت، بسیاری از مورخان و محققان لئوناردو را نمونه اصلی «انسان رنسانس» یا «نابغه جهانی» میدانند، فردی با «کنجکاوی خاموش نشدنی» و «تخیل مبتکرانه». او به طور گسترده به عنوان یکی از متفاوت ترین افراد با استعداد شناخته می شود که تاکنون زندگی کرده است. به گفته مورخ هنر هلن گاردنر، دامنه و عمق علایق او در تاریخ ثبت شده بی سابقه بوده است، و "ذهن و شخصیت او به نظر ما مافوق بشر می رسد، در حالی که خود مرد مرموز و دور از دسترس است." محققان دیدگاه او را از جهان این گونه تفسیر می کنند که مبتنی بر منطق است، اگرچه روش های تجربی او برای زمان او غیرمتعارف بود.
لئوناردو به خاطر نبوغ تکنولوژیکی اش مورد احترام است. او ماشینهای پرنده، یک نوع خودروی جنگی زرهی، نیروی خورشیدی متمرکز، یک ماشین اضافهکننده و بدنه دوبل را طراحی کرد. نسبتاً تعداد کمی از طرحهای او در طول زندگیاش ساخته یا حتی امکانپذیر بود، زیرا رویکردهای علمی مدرن به متالورژی و مهندسی تنها در دوران رنسانس در مراحل اولیه خود بودند. با این حال، برخی از اختراعات کوچکتر او، مانند سیم پیچ خودکار و ماشینی برای آزمایش استحکام کششی سیم، وارد دنیای تولید شد. او همچنین گاهی اوقات به اختراعات چتر نجات، هلیکوپتر و تانک نیز نسبت داده می شود. او اکتشافات قابل توجهی در آناتومی، مهندسی عمران، زمین شناسی، اپتیک و هیدرودینامیک انجام داد، اما یافته های خود را منتشر نکرد و آنها تأثیر مستقیمی بر علوم بعدی نداشتند.